منتظرم...
من چشم به راه یک اتفاقم
نه شاکی ام و نه غر می زنم
فقط در سکوت خودم / منتـــــظرم...
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
ولی انگار همین جا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری
عشق برای یک مردفقط صفحه ای از یک کتابه
ولی برای یک زن تموم تاریخ زندگیشه!!
ازش پرسیدم،چقدر دوستم داری؟
گفت به اندازه شکوفه هایبهاری،
و چه راست می گفت
چون شکوفه های بهاری مهمون دو روزه بودن.
به یادت آرزوکردم،
که چشمت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد
نه تکرار غم دیروز